کوثرکوثر، تا این لحظه: 9 سال و 16 روز سن داره

کوثر جونی

اولین عید دختر گلم

1395/1/26 11:39
نویسنده : مامان و بابا
689 بازدید
اشتراک گذاری

كوثر عزیزم، امسال اولین عیدت بود و عید امسال متفاوت ترین و بهترین عید من و باباجون بود.

امسال شما و مهرسا دخترعموهای نازنین به همراه پدرهای گلتون شگین خونه مادرجون و پدرجون بودید.

اولین روز عید بعد از سال تحویل رفتیم خونه مامان جون برای تبریك عید و اونجا بود كه شما اولین كلمه رو گفتی (بابا) خیلی خوشحال شدم بابات كه قشنگ معلومه داشت بال درمی آورد "بعد من هی شروع كردم باهات تمرین كردن كه مامان هم بگی هی پشت هم میگفتم كوثر بگو مامان بابا" شما بالاخره گفتی (مامابابا).

این از ماجرای اولین روز عیدت بود كه بابا گفتی و اما 12 فروردین دیدم داری تلاش میكنی كه از حالت سینه خیز بشینی و خدا رو شكر موفق شدی اما ترس تو چشات مشخص بود با ترس مینشستی اما حالا خیلی خوب میشینی.

این مدت كه شمال بودیم 2 روز  شروع تعطیلات شما تب داشتی و خیلی هم بیحال بودی كه مجبور شدیم ببریمت دكتر خدارو شكر روز سوم دیگه كاملا حالت خوب شد اولین باری بود كه اینطوری شدی، آخه هوا هم خیلی سرد بود همش بارون بود كلا شاید 4 یا 5 روز هوا تو شمال آفتابی بود.

و اما ماجرای بعدی كوثر خانم:

من همش دوست داشتم گوش هاتو سوراخ كنم و گوشواره بزارم برات اما باباجون دوست نداشت تا اینكه توی عید خودش پیشنهاد داد كه بریم گوش هاتو سوراخ كنیم منم كه ذوق زده فوراً فرداش (9 فروردین)رفتیم مطب دكتر بحرینی و ایشون اینكارو كردن اما تو خیلی كولی بازی درآوردی خیلی گریه  كردی میدونم كه درد نداره  چون منم بچه بودم با همون دستگاه گوشمو سوراخ كردن.

 اولین عروسی هم كه رفتی توی همین تعطیلات بود عروسی پسر دایی من 28 اسفند بود. جشن نامزدی هم رفتی و مهمونی هم كه تا دلت بخواد اینقدر مهمونی رفتیم كه خسته شدیم و كلی هم عیدی جمع كردی.

بالاخره تعطیلات تموم شد و چون هوا خیلی بارون بود ما روز سیزدهم ساعت 5 صبح حركت كردیم به سمت تهران تا آماده بشیم برای رفتن به سركار آخه من بعد از یكسال و دوماه برمیگشتم سركار هم خیلی هیجان كارمو داشتم و هم ناراحت بودم كه در طول روز تقریباً 9 ساعتی رو پیشت نیستم اما به هرحال خیالم راحته چون پیش مامان جون هستی. خدا رو شكر هم دختر لجبازی نیستی و با مامان جون كنار اومدی.

شمارش معكوس برای یكسالگیت شروع شده، میخوام امسال یه جشن تولد كوچولو با حضور مامان جون و دایی ها و زن دایی و عمو و زن عمو و مهرسا برات بگیرم.

عزیزم عاشقتم

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کوثر جونی می باشد