کوثرکوثر، تا این لحظه: 9 سال و 16 روز سن داره

کوثر جونی

ده ماهگی تمام ورود به یازده ماهگی

1394/12/8 13:23
نویسنده : مامان و بابا
191 بازدید
اشتراک گذاری

کوثر عزیزم واقعاً متاسفم که نتونستم وبلاگ رو بروز کنم، امروز که دارم برات مینویسم شما دقیقاً 10 ماه و هفت روز سن داری و من خیلی خوشحالم که شما در کنار من و بابایی هستی. عزیز دلم پارسال به همچین روزیی من بیمارستان بستری شده بودم و سرکلاژ کردم وای که چقدر استرس داشتیم من و بابایی. روزهای خیلی سختی رو گذراندیم هیچ کدوم از اعضای خانوادمون هم کنارمون نبودن خانواده من که آخر همون هفته چهلم آقاجون ( پدرمن) بود و نتونستند بیان و خانواده بابایی هم که مادرجون سرکار میرفت و نتونست مرخصی بگیره بیاد خلاصه دخترکم روزهای خیلی سخت و بدون حمایت خانواده هامون داشتیم فقط خودمون 2 تا بودیم که بهم روحیه میدادیم. شما هم که قربونت برم همه ی تلاشت رو میکردی که زود به دنیا بیای آخرش هم موفق شدی و 6 ماه ونیم به دنیا اومدی دختر عجولم فقط امیدوارم تو زندگی آینده ات آنقدر عجول نباشی که نیستی چون خیلی تنبل نه میشنی، نه دندون درآوردی وخلاصه خیلی نگرانم ولی دکترت میگه طبیعی بچه اتون زود به دنیا اومد باید بهش فرصت بدید میگه از نظر من این دخترتون بچه سالمی هست. فقط تنها کاری که میتونی بکنی سینه خیز میری. البته یه چند باری هم توی این هفته مامان گفتی ولی هنوز شک دارم که ارادی بود یا نه؟ 

خلاصه دخترکم جونم برات بگه که این روزها خیلی کلافه ای همش نق میزنی و خوب غذا نمیخوردی، منم که نمیدونم چته با هزار بدبختی و کلک بهت غذا میدم و شما هم بداخلاقی میکنی.  

این ماه آخری هست که باهمیم قرار ایشااله بعد از تعطیلات عید نوروز من برم سرکار مرخصی تموم شد مامان جون (مامان من) فعلاً اومده تهران قراره که شما بری پیش مامان جون باشی تا من از سرکار برگردم. 

لباس عیدت رو هم خریدم امسال اولین عیدت گلم. 

راستی دیروز انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان بود ما هم رفتیم رای دادیم و تو اولین حماسه زندگی تو آفریدی.

دخترکم امسال واسه اولین سال تولدت قصد داشتم جشن بزرگی بگیرم با خودم فکر کردم واسه تعطیلات عید که میریم شمال دو هفته زودتر از موعد تولدت برات جشن بگیرم کلی هم برنامه ریزی کرده بودم مهمانی بزرگ ناهار به همراه دی جی و فیلمبردار ولی چندتا از دوستام بهم گفتن که بزار کوثر خانم بزرگتر بشه بعد براش جشن بگیر بابایی هم انگار دوست داره شما بزرگتر بشی که خودت هم بتونی تو جشن تولدت شادی کنی حالا جشن بزرگ که کنسل شد ولی خب حالا باید ببینم چکار کنم واسه تولد گل دخترم. 

عزیزم بهترین ها رو برات آرزو میکنم دوستت دارم. 

 

کوثر جونی و بادکنک ها

کوثر جونی و بادکنک ها

کوثر جونی و عروسک های مامانی

کوثر جونی خونه مامان جون

کوثر خانم چادری

کوثر بین بچه های مهمونی خونه خاله جون

لباس عروس کوثر کوچولو

لباس عید دخترم

اینم دیروز خریدم

 

پسندها (1)

نظرات (1)

مامان طاها
9 اسفند 94 22:15
پس جشن کنسل شد!!!! ایشالله هر چی خیره. خدا دخمل کوچولو رو واسه مامان و باباش حفظ کنه ایشالله. تازه داره شیطونیاش گل میکنه مامانی کوثر.راه بره هم بدتر میشه.نگران نباش دندون هم در میاره گازت هم میگیره.
مامان و بابا
پاسخ
مرسی عمه جونی، از وقتی که با یه دکتر دیگه مشورت کردم دیگه نگران نیستم. جشن مون هم کنسل شد.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کوثر جونی می باشد